نظریه لوزی چیست؟
نظریه لوزی یا آنچه که با عنوان نظریه لوزی پورتر شناخته می شود، به الگوی میشل پورتر درباره منافع (مزایای) ملی اشاره دارد. در حقیقت، این نظریه به بررسی مزیت های رقابتی که کشورها در عرصه جهانی از آنها برخوردار هستند و این برخورداری به واسطه برخی مولفههای خاص است می پردازد. این نظریه به عنوان یک نظریه ی اقتصادی پیشگیرانه (proactive economic theory) شناخته شده است تا یک نظریه معمول در مورد محاسبه مزیت های نسبی کشورها. پورتر بر این باور است که کشورها علاو بر برخی از مزیت های ذاتی که به واسطه موقعیت جغرافیایی، جمعیت انسانی و منابعی که در اختیار دارند، باید به مزیت های که در چارچوب نظریه لوزی قابل توجیه و تبین است توجه داشته باشند. در واقع، این مزیت های رقابتی هستند که جایگاه و وزن سیاسی – اقتصادی و اهمیت آنها را در جهان امروز تعیین می کند. در این رابطه، دولت ها میتواند به عنوان کاتالیزور نقش بسیار مهم و موثری در استفاده هر چه بهتر از این مزیت های رقابتی داشته باشند.
مدل مفهومی نظریه لوزی


چهار متغییر وابسته در چهار نقطه لوزی که پورتر از آنها به عنوان چهار عامل حیاتی در سنجش میزان مزیت رقابتی اقتصاد ملی نام میبرد میتواند بواسطه وجود سیستم حکمرانی کارآمد و تا حدودی دخیل بودن عامل شانس به پیشرفت همه جانبه کشورها کمک کند.
از مهمترین مزیت های رقابتی که می توان به آنها بر اساس نظریه لوزی اشاره کرد میتوان به : صنعت فن آوری پیشرفته، نیروی کار ماهر و حمایت دولت از حوزه اقتصادی اشاره کرد.
چرا وجه تسمیهای لوزی؟
در حقیقت نام گذاری این نظریه به نام نظریه لوزی به این دلیل بوده که چهار متغییر وابسطه در شکل چهار ضلع لوزی به عنوان چهار عامل مزیت نسبی اقتصاد ملی
[۱] بسیار حائز اهمیت هستند. این چهار عامل شامل:
* استراتژی،
* ساختار و رقابت،
* صنایع حمایتی و مرتبط،
* شرایط تقاضا و شرایط عاملی است.
یکی از نمونههای بارز نظریه لوزی در عرصه عمل، کشور ژاپن است که با بهره گرفتن از نیروی کار متخصص، تعداد زیاد مهندسان و متخصصان در حوزه های مختلف و صنعت پیشرفته توانسته به مراتب بسیار بیشتری از پتانسیل و ظرفیت های ذاتی کشور (منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی و ...) به تولید دانش و رقابت در عرصه جهانی بپردازد.
به باور پورتر ۵ نیروی محرکه که تداوم و استمرار مزیت رقابتی اقتصاد را به دنبال دارند به این قرار است:
۱. رقابت در حوزه صنعت؛
۲. پتانسیل ورودکنندگان جدید به حوزه صنعت؛
۳. میزان توان و قدرت نیروهای عرضهکننده؛
۴. میزان توان و قدرت متقاضیان؛
۵. تهدید محصولات جایگزین و رقیب
وجود این پنج نیروی محرکه سبب میشود که کشورها در رقابت شدید با یکدیگر همیشه در تلاش باشند که فاصله موجود رقابتی را حفظ و در صورت توان افزایش دهند. پورتر معتقد استکه ظرفیتها و منابع موجود در هر کشور به واسطه موقعیت جغرافیایی و سایر عوامل دیگر نمیتواند به اندازه این مزیتهای رقابتی در پیشرفت و توسعه کشورها نقش داشته باشد. در حقیقت، عامل اصلی برتری کشورهای توسعه یافته تاکید بر همین مزیتهای رقابتی است.
مولفههای سیستم در حوزه آموزش: مولفه های کلیدی در ایده لوزی یادگیری به شرح زیر است:
نظریه یادگیری
[۲] (T)، برنامه درسی
[۳] (C)، دستورالعمل
[۴] (I)، یادگیری حرفهای
[۵] (P)، ارزشیابی
[۶] (A) و اکوسیستم تدریس
[۷] - یادگیری (S). هیچکدام از این اجزاء نباید به صورت جداگانه، باید به صورت یک کُل، مورد بررسی قرار گیرند.


اکوسیستم تدریس - یادگیری در حقیقت به تعامل دو سویه مدرسان و فراگیران در حیطه کلاس درس، مدرسه و محیط آموزشی، محیط آموزشی در سطح ناحیه، منطقه، استان و کشور و در تعامل با یکدیگر اشاره دارد که باید فرآیند یادگیری در این چارچوب مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. در همین ارتباط، برونفنبِنِر
[۸] (۱۹۹۴)، اکوسیستم آموزشی را به میکرواکوسیستم (کلاس درس)، مزواکوسیستمها (کلاسهای درس و محیط مدارس در تعامل با یکدیگر)، اگزوسیستمها (سیاستها و حمایتهای بیرونی و ناحیهای)، ماکروسیستمها (جوامع پیرامونی محیطهای آموزشی از قبیل آموزش سطح استانی و ملی و سیاستهای اجتماعی) و کرونوسیستمها (تکامل چهار سیستم دیگر در گذر زمان) را در نظریه سیستم اکولوژیکی خود مطرح میکند.
[۱] national comparative economic advantage
[۵] professional learning
[۷] Teaching learning ecosystem